محکوم به گناه

مطالب رمانتیک وعاشقانه

قلب من به تیغ کسلنی زخم برداشت

    

ک از آنها انتظار محبت داشتم...

تیلور

نوشته شده در چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:,ساعت 12:7 توسط تیلور| |

گفتمش دل میخری؟پرسید:چند؟

 

گفتمش دل مال تو،تنها بخند..

 

خنده کرد و دل ز دستانم ربود..

 

تا به خود باز آمدم،او رفته بود..

 

دل ز دستش روی خاک افتاده بود..

 

جای پایش روی دل جا مانده بود...

توسط تیلور

نوشته شده در چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:,ساعت 12:6 توسط تیلور| |

 

من نه عـاشق بـودمـ و نـه آلـودهـ بـه افـکار پـلید

من بـه دنـبـال نـگاهے بـودمـ کـه مرا

از پس دیـوانـگے امـ مے فـهمیـد !

و خدا مے دانـد ...

سادگـے از تـه دلـبستـگے امـ پـیـدا بـود ... توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:22 توسط تیلور| |

 

هر روز… 

این عشق یکطرفه را طی میکنم… 

یکبار هم تو گامی بدین سو بردار… 

نترس…! 

جریمه اش با من!

توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:21 توسط تیلور| |

خسته ام از تظاهر به ایستادگی

از پنهان کردن زخم هایم

زور که نیست!

دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و

با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!

اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم.....

میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....!

چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟!

خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی....

میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی....

توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:21 توسط تیلور| |

 

 

حتی از همین راه دور

 

شاید تو...

 

سکوت میان کلامم باشی

 

دیده نمی شوی...

 

اما من تو را احساس می کنم

 

شاید تو...

 

هیاهوی قلبم باشی

 

شنیده نمی شوی

اما من تو را نفس می کشم...

توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:20 توسط تیلور| |

 

قصه بگو تا بخوابم

 

امشب قصه آمدنت را می خواهم

می خوانی!؟

توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:19 توسط تیلور| |

 

چه تکلیف سنگینی ست

 

 

"بلاتکلیفی"

 

وقتی نمیدانم … دارمت یاندارمت...

توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:18 توسط تیلور| |

میخواهمتــــــــــــــــــــ

ولــــی…
دوری…

خیلی خیلی دور...

نه دستم به دستانـــــــت میرسد

...نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ ...

توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:17 توسط تیلور| |

دلـــت که تــنگِ یکــ نفــر باشــد …
خودِ خــــدا هـــم بیـــاید تا خــوش بگــذرد و لحــظه ای فرامــوش کنی !
فایــــده نــدارد …
تو دلــت تنـــــگ اســــت …
دلــت برای همــان یک نفــر تــنگ است …
تا نیــاید … تا نبــاـشد …هیــچ چــیز درســت نمیـــشود

توسط تیلور

نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:16 توسط تیلور| |

صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 62 صفحه بعد



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت